ریشه

"درخت انسانیت اگر بخواهد به راستی بارور و میوه ده باشد،باید ریشه ی توحیدی و ایمانی داشته باشد." مجموعه آثار استاد شهید مطهری.ج23.ص764

ریشه

"درخت انسانیت اگر بخواهد به راستی بارور و میوه ده باشد،باید ریشه ی توحیدی و ایمانی داشته باشد." مجموعه آثار استاد شهید مطهری.ج23.ص764

ریشه

" همین قدر بدانید اگر روح مطهری، فکر مطهری، فلسفه و عرفان مطهری از جامعه ی ما رخت بربندد از انقلاب ما جز نامی و از اسلام جز اسمی نخواهد ماند. استاد را در آثارش دریابید."
شهید مرتضی پالیزوانی، دانشجوی فلسفه دانشگاه تهران
شهادت: 12 اردیبهشت ماه 1365
مصادف با سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری
منطقه عملیاتی فکه

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی

شهید مرتضی پالیزوانی اعتقاد داشت روح شهید مطهری خیلی آزاد است و با ذکر نمونه هایی بر کمک و امدادرسانی روح بلند استاد شهید در مقاطع مختلف تاکید داشت. وی از قول همسر شهید مطهری؛ جریان خواب قبل از شهادت استاد را که نشان از علوّ مقام ایشان دارد،با یک خلوص و حسرتی نقل می کرد.۱

 

همسر شهید مطهری می گوید:

« ایشان وقتی خیلی ناراحت و دچار مشکل بزرگی می شدند، اغلب حضرت رسول اکرم(ص) را به خواب می دیدند و خود حضرت مشکل ایشان را حل می کردند.

سه شب مانده به شهادت، ایشان خوابی دیدند، شب جمعه ای بود. آخرهای شب با یک حالت شوق از خواب بلند شدند. گفتم چرا این طور پا شدید؟

گفتند: خواب دیدم در کعبه ایستاده ام و حضرت امام خمینی (ره) طرف راست من ایستاده اند.یک دفعه از یکی از درها حضرت رسول اکرم(ص) وارد شدند و به سرعت به طرف من آمدند. من با اشاره به حضرت گفتم: آقای خمینی از اولاد شما هستند و حضرت گفتند: البته و شروع کردند به بوسیدن امام و بعد شروع کردند به بوسیدن من؛ یک ربع ساعت مرا می بوسیدند و لب های حضرت روی لب های من بود و الان هنوز گرمی لب های حضرت رسول اکرم(ص) را روی لب هایم احساس میکنم.به ایشان گفتم: رسول خدا (ص) کارهای شما را تأیید می کنند؛ ولی ایشان فرمودند: نه یک حادثه ای برایم اتفاق می افتد!

 

سه شب بعد در حدود ساعت یازده شب بود که به منزل ما تلفن کردند و گفتند ایشان تیر خورده اند و در بیمارستان طرفه هستند؛ به بیمارستان رفتیم. من بسیار منقلب شدم. به ناچار به خانه برگشتم. در همین موقع تلفن زنگ زد. وقتی گوشی را برداشتم یکی از عرفا که از دوستان ایشان بود از حال آقای مطهری پرسیدند، گفتم ترور شده اند.

 

فرمودند: الان یکی از شاگردان بنده تلفن کردند و گفتند: ساعت ۱۱ شب خواب دیدم که یک قبر سبز را به من نشان دادند و گفتند: این قبر را زیارت کن، قبر سید الشهدا (ع) است و بعد یک قبر سبز دیگر را به من نشان دادند و گفتند: این قبر را هم زیارت کن.گفتم: این قبر کیست؟ گفتند: قبر آقای مطهری است.بعداً مرا بالا بردند تا به یک جای وسیعی رسیدیم. در آنجا تخت نورانی سبزی را به من نشان دادند که بسیار زیبا بود و عده ای دورش می گشتند و صلوات می فرستادند و می گفتند این جای اولیاء خداست. در همین وقت آقای مطهری وارد شدند و روی آن تخت نشستند.من جلو رفتم و پرسیدم: آقا شما اینجا چه کار می کنید؟

 

فرمودند: من الآن وارد شده ام. من از خدا یک مقام عالی می خواستم، ولی خدا یک مقام متعالی به من عنایت فرمود.»۲

 

 

۱-کتاب بینش مطهر،ص ۱۳

۲- مطهر اندیشه ها،ج۲،ص ۶۷۵.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی